همه چیز از همه جا

دانستنیهای علمی و ...

همه چیز از همه جا

دانستنیهای علمی و ...

زندگی میخی

زندگی میخی اثر هنرمند اهل جمهوری چک Vlad Artazov است. او با استفاده از ساده ترین و به ظاهر بی مصرف ترین اشیا در زندگی روزمره (میخ‌های کج) زندگی را نمایان ساخته است.


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net
ادامه مطلب ...

داستان لبخند

وقتی به دست دشمن گرفتار آمد او را در سلولی زندانی کردند. از نگاه های تحقیر آمیز و برخوردهای خشن زندانبانان فهمید که روز بعد اعدام خواهد شد. داستان را از زبان راوی اصلی آن بشنوید :
” اطمینان داشتم که مرا خواهند کشت. به همین خاطر خیلی ناراحت و عصبی بودم. جیب هایم را گشتم تا شاید سیگاری از بازرسی آنان در امان مانده باشد. یک نخ سیگار یافتم و چون دست هایم می لرزید آن را به دشواری میان لبهایم نهادم. اما کبریت نداشتم، آنها قوطی کبریتم را گرفته بودند.

از میان میله های سلول به زندانبانم نگریستم. نگاهش از نگاهم گریزان بود، چون معمولاً کسی به مرده نگاه نمی کند. به صدا درآمدم و گفتم: ببخشید، کبریت خدمتتان هست؟ نگاهم کرد، شانه هایش را بالا انداخت و برای روشن کردن سیگار به من نزدیک شد.
کبریت را که روشن کرد چشمانش ناخواسته به چشمانم دوخته شد. در این لحظه، من لبخند زدم. نمی دانم چه دلیلی داشت. شاید ناشی از حالت عصبی ام بود.
شاید هم به خاطر این بود که وقتی آدم خیلی به کسی نزدیک می شود لبخند نزدن کار مشکلی بنظر می رسد. به هر ترتیب، لبخند زدم. در آن لحظه، انگار جرقه ای میان قلب های ما، میان دو روح انسانی، زده شد و می دانم که نمی خواست، اما لبخند من از لای میله های زندان عبور کرد و لبخندی روی لب های او پدید آورد. او سیگارم را روشن کرد اما دور نشد مستقیماً به چشمان من می نگریست و همچنان لبخند می زد.
من نیز با لبخند به او جواب می دادم، اما حالا به او به عنوان یک انسان و نه یک زندانبان می نگریستم. نگاه های او نیز بعد تازه ای بخود گرفته بود. او پرسید : ببینم، بچه داری؟
“بله دارم، ایناهاشن، ایناهاشن” کیفم را درآوردم و با دست های لرزان دنبال عکس خانواده ام گشتم. او نیز عکس بچه های خود را به من نشان داد و درباره امیدها و نقشه هایی که برای آنان کشیده بود، صحبت کرد. اشک در چشمانم حلقه زد. به او گفتم ترسم از این است که دیگر بچه هایم را نبینم و شاهد بزرگ شدن آنان نباشم. چشمان او نیز پر از اشک شد.

بناگاه بی آنکه کلمه ای بر زبان بیاورد، قفل سلولم را باز کرد و مرا به آرامی بیرون برد. سپس، مرا از طریق راه های مخفی، از زندان و بعداً از شهر خارج کرد. آنجا، در بیرون شهر مرا رها ساخت و باز بدون اینکه کلمه ای بر زبان جاری سازد به شهر بازگشت.
“زندگیم را با یک لبخند باز یافتم”

به قلم"آنتوان دوسنت اگزوپری"

آقای شفیعی اول پف فیل بود یا پاپ کورن؟

ما هم مثل شما فکر می‌کردیم خوردن پف فیل یک رسم سوسولی است که همین اواخر مد شده و با به راه افتادن هنر هفتم و راه پیدا کردن مردم به سینما پف‌فیل هم اختراع شده. همان‌طور که احتمالا خوردن تخمه آفتابگردان (معروف به آفتاب) و کشف آن به اولین دیدار فوتبالی برمی‌گردد که در ورزشگاه امجدیه برگزار شد و بهرام شفیع هم گزارشگر آن بوده است (شواهدی در دست است که نشان می‌دهد برنامه ورزش و مردم از زمان فنیقیان پخش می‌شده و شفیع مجری آن بوده است! لوح‌های گلی در بین‌النهرین- عراق امروزی- پیدا شده که بهرام شفیع را در حال خندیدن نشان می‌دهد که یک مثلث هم دور چهره اوست. ظاهرا در هزاران سال پیش صفحه‌های تلویزیون به صورت مثلثی بوده) اما باید به اطلاعتان برسانیم که تا اینجا معلوم شده در مورد پف فیل همه در اشتباه بوده‌ایم. مدارک به دست آمده نشان می‌دهد که آدمیان در سواحل پرو، حدود 6700 سال پیش، یعنی حتی قبل از اینکه ظرف داشته باشند، از گیاه ذرت، محصولات متنوعی از جمله آرد و ذرت بوداده درست می‌کردند و نوش‌جان می‌کردند. طبق اخباری که ما به دست آورده‌ایم محققانی از آمریکا و پرو، در پاردونز و هواکا پریتا، دو منطقه در ساحل شمالی پرو، از دل زمین، سبوس ذرت، ساقه و دانه ذرت و نیز کاکل ذرت (گل‌هایی ذرت که گرده تولید می‌کنند) پیدا کرده‌اند که تاریخ آنها به 6700 تا 3000 سال پیش برمی‌گردد. یکی از این دوستان محقق درباره این اکتشاف می‌گوید:‌ «این شواهد طی سه سال گذشته از زیر خاک بیرون آورده شده‌اند. ویژگی‌های خاص ذرت‌های پیدا شده نشان می‌دهند که ساکنان کهن این سرزمین ذرت را به شیوه‌های متعددی آماده کرده و می‌خورده‌اند، مانند درست کردن آرد ذرت و نیز ذرت بوداده.» و همه اینها مال زمانی است که انسان هنوز ظرف سفالی را هم نمی‌شناخته. امیدواریم بتوانیم با آقای شفیع صحبتی بکنیم و ببینیم کلا اختراع پف‌فیل با راه افتادن برنامه ورزش و مردم و گزارش‌های فوتبال ایشان ارتباطی دارد یا اینکه پف‌فیل‌خوری بعدا رایج شده! درضمن اگر بتوانیم شماره همراه ایشان را پیدا کنیم می‌خواهیم بپرسیم ببینیم که آن اوایل به پف‌فیل چی می‌گفته‌اند؛ یعنی اسم کذایی‌اش را آن بی‌تربیت‌های پرویی روی آن گذاشته‌اند که بعدا به پف‌فیل و پاپ‌کورن تغییر کرده یا اینکه آنها هم از اول به آن ذرت بوداده می‌گفته‌اند و بعدا چند تا آدم لات و لوت اسمش را بی‌ادبی کرده‌اند. آقای شفیع اگر این صفحه را می‌خوانید ممنون می‌شویم تماس بگیرید و ملتی را از بی‌خبری برهانید!


منبع:دانستنیها

ادامه مطلب ...